نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





رفتیم و کس نگفت

 

 

 

 

.
.
رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو ؟
آن رفته ی شکسته دل بی قرار کو ؟
چون روزگار غم که رود رفته ایم و یار
حق بود اگر نگفت که آن روزگار کو ؟
چون میروم به بستر خود می کشد خروش
هر ذره‌ی تنم به نیازی که یار کو ؟
آرید خنجری که مرا سینه خسته شد
از بس که دل تپید که راه فرار کو ؟
آن شعله ی نگاه پر از آرزو چه شد ؟
وان بوسه های گرم فزون از شمار کو ؟
آن سینه ای که جای سرم بود از چه نیست ؟
آن دست شوق و آن نَفَس پُر شرار کو ؟
رو کرد نو بهار و به هر جا گلی شکفت
در من دلی که بشکفد از نوبهار کو ؟
گفتی که اختیار کنم ترک یاد او
خوش گفته ای ولیک بگو اختیار کو ؟

..

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 12:36 | |







غمگینم

 


غمگینم همانندِ کارگر خسته بعد از کار
بیگناه آویخته شده به دار
پرنده که شده از قفس بیزار
مادر منتظر شب بیدار
همانند آخرین فریاد بیمار
دایره یه مصلوب شده به دیوار
معشوق چشم دوخته به آخرین دیدار
همانند تراژدی دوست دارم دیوانه وار
غمگینم همانند کودکی که به پایش رفته خار
غریبه به پشت بسته کوله بار
خیانت دیده برای سومین بار
همانند معصومی که مانده زیر آوار
.

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 12:33 | |







خدا خواست


 

 

خدا خواست اینقَدر تنها نباشم
گل باغ بی برگ و بارم تو باشی
شنیدم که می آید از سمت باران
بهاری که امیدوارم تو باشی
چه می شد اگر روزگارم تو باشی ؟
بهارم تو باشی خزانم تو باشی
فقط یک هوس دارم اینکه همیشه
به هرجا که پا میگذارم تو باشی
کمی کودکانه اما نمی شد
که اسب تو باشم سوارم تو باشی
صدا کن که در حجم این بی کسی ها
کنار تو باشم کنارم تو باشی
تو باشی ، بعد تو دنیا نباشد
تو باشی ، شب و روزم تو باشی
خدا خواست چشمم به راه تو باشد
که مهتاب شبهای تارم تو باشی
.


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:26 | |







عشق من

.
عشق من رو سوی فردا کرد و رفت
نامه های کهنه را تا کرد و رفت
خسته شد از من دلش طاقت نداشت
اشک چشمم مثل دریا کرد و رفت
عاقبت پی برد به پستی دلم
قصد فتح قله ها را کرد و رفت
از من و شادی من بیزار بود
گریه هایم را تماشا کرد و رفت
با حضورش غصه ها زخمی شدند
زخم غم ها را مداوا کرد و رفت
قلب من در دست او هم می تپید
قلب را خاک کف پا کرد و رفت
دل به زیر پای او فریاد زد
سر به سوی آسمان ها کرد و رفت
گفتمش چشم انتظارم تا ابد
انتظارم را چه زیبا کرد و رفت
.


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 1:19 | |







بگذار که از درد تو بیمار بمیرم




بگذار که از درد تو بیمار بمیرم
از آتش دل سوزم و تبدار بمیرم
بر گردنم آن زلف سیه حلقه کن ای سرو
در پای تو خواهم به سر دار بمیرم
بگذر نفسی از بر بالینم و بگذار
از تاب و تب لحظه ی دیدار بمیرم
چون سایه ات ای گل ز سرم رفت عجب نیست
از جور خس و سرزنش خار بمیرم
سهل است ز تیر نگهت مردنم اما
ترسم نزنی بر دل و دشوار بمیرم
مستم کن از آن لعل می آلوده که حیف است
می باشد و من پیش تو هشیار بمیرم
تا چند ز بی مهریت ای مادر ایام
یک بار شوم زاده و صد بار بمیرم
اغیار پی زندگی از مرگ گریزان
من زنده که در رهگذر یار بمیرم
ای پرده نشین پرده ز رخ بفکن و برخیز
مگذار که در پرده ی پندار بمیرم
گر دیدن رخسار تو ای ماه گناه است
بگذار نگه کرده گنهکار بمیرم
تا چند صبا در پی عمرم بدوانی
بگذر ز من خسته و بگذار بمیرم




[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 12:12 | |







مثه اون موج صبوری

 

.
مثه اون موج صبوری که وفا داره به دریا
تو خوبی مثل حقیقت ، مهربونی مثه رویا
چه قدر تازه و پاکی مثه یاسای تو باغچه
مثه اون دیوان حافظ که نشسته لب طاقچه
تو مثه اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر
مثه اون حرفی که ناگفته میمونه دم آخر
تو مثه بارون عشقی روی تنهایی شاعر
تو همون آبی که رسمه بریزن پشت مسافر
مثه برق دوتا چشمی توی یک قاب شکسته
مثه پرواز واسه قلبی که یکی بالاشو بسته
مثه اون مهمون خوبی که میاد آخر هفته
چشمه ی چشمای نازت مثه اشک من زلاله
مثه زندگی رو ابرا بودنت با من محاله
مثه یه رویای پاکی دیدنت تو خواب محاله


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 12:9 | |







باید فراموشت کنم



باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم
من می توانم ، می شود ، آرام تلقین می کنم
با عکسهای دیگری تا صبح صحبت می کنم
با آن اتاق خویش را بیهوده تزیین می کنم
سخت است اما می شود در نقش یک عاقل روم
شب نه دعایت می کنم نه صبح نفرین می کنم
حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود
فکری برای این دل تنهای غمگین می کنم
من می پذیرم رفته ای و بر نمی گردی همین
خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم
از جنب وجوش افتاده ام ، دیگر نمی گویم به خود
وقتی عروسی می کند ، این می کنم آن می کنم
خوابم نمی آید ولی از ترس بیداری به زور
با لطف قرص قد نقل ، یک خواب رنگین می کنم
این درد زرد بی کسی بر شانه جا خوش کرده است
از روی عادت دوستی با بار سنگین می کنم
هر چه دعا کردم نشد شاید کسی آمین نگفت
حالا تقاضای دلی سرشار از آمین می کنم
یا می برم ، یا باز هم نقش شکستی تلخ را
در خاطرات تلخ خود با رنج آذین می کنم
حالا نه تو مال منی نه خواستی سهمت شوم
این مشکل من بود و هست ، در عشق گلچین می کنم
کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست
این جمله را با تلخی اش صد بار تضمین می کنم

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 12:5 | |







خیانت کرده ای


خیانت کرده ای آری
ولی گویم نفهمیدی
بدی از کار من بوده
که تو اینگونه رنجیدی
ز تو قدیس تر هرگز
ندیدم من به جان تو
تو گریه می کنی اما
گمانت هست که خندیدی
وفا را من ز تو دیدم
به اسم بی وفائیها
همین بود آنجه من کردم
همان بود آنچه تو دیدی
چرا بازی کنی با من
خیانت از توئی هرگز
فقط یک لحظه دور از من
به یک بیگانه خندیدی


 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 12:1 | |







من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم


 


من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم

میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت
تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز، باز کن برایم آغوشت
عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام ،
من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام ،
تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام . . .
شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ، چرا نمی رسد فردا ، چند قطره اشک هم بیشتر . . .
فردا برسد و باز تو بیایی ، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی . . .
عشق زیبای تو ، من عاشقم ، تمام احساستم به حساب قلب تو
خوب هوای قلبم را داری ، همین را میخواستم از خدا ،
تو چه احساس زیبایی داری ، همین است که همیشه شادم ،
همین است که همیشه با آرامش شبها را میخوابم . . .
عشق تو اینجاست در قلبم ، قلبی که درگیر است با یادت ،
خودت هم میدانی خیلی وقت است که میخواهمت
عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت،
تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را . . .
احساسی از تو ، که با آن به اینجا رسیده ام ،
که من هم مثل تو با احساس شدم و در ساحل دلت امواج مهربانت را در میان گرفته ام
با تو همیشه در اوج عشق به سر میبرم ، با تو هر جا که بخواهی میروم ،
با تو عاشقم و همیشه به قلبت عشق میدهم . . .
عشق میدهم تا عاشقانه بمانیم ،
تا هر جا رفتیم در آغوش هم ، این شعر را برای هم عاشقانه بخوانیم . . 



[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 13:16 | |







میخوای بری...

 

 

 میخوای بری...

  میخواهی بری؟
بهانه میخواهی؟
بگذار من بهانه را دستت دهم!!!

برو و هرکس پرسید بگو لجوج بود ( **همیشه سرسختانه عاشق بود** )
بگو فریاد میکرد ( **همه جا فریاد میکرد فقط مرا میخواهد** )
بگو دروغ میگفت ( **میگفت هرگز ناراحتم نکردی** )
بگو درگیر بود ( **همیشه درگیر افسون نگاهم بود** )
بگو او نخواست ( **نخواست کسی جز من در دلش خانه کند** )

این همه بهانه برایت اوردم
حالا اگر میخواهی برو
**
به سلامت**

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 13:14 | |







ضربه ات

 مطمئن باش و بروضربه ات كاري بود

دل من سخت شكست

و چه زشت به من و سادگي ام خنديدي

به من و عشقي پاك

كه پر از ياد تو بودو خيالم مي گفت

تا ابد مال تو بود

تو برو
برو تا راحت تر تكه هاي دل خود را آرام سر هم بند زنم


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 13:11 | |







دنیا

 

 


دنیا را بد ساخته اند ...

 

 کسی را که دوست داری ، تورادوست نمی دارد .

 

 کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری

 

 اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسید

 

و این رنج است ...

 

 زندگی یعنی این


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 13:5 | |







تکرار

 

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:5 | |







می رود

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:3 | |







عاشق

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:1 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد