نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد

 

یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد.
 یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد

 زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم !

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:15 | |







منو ببخش

 

 

منو ببخش اگه به خاطرت دوباره چشمام شده خیس

یا مثل من اگه کسی به فکر دردای تو نیست

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:9 | |







شقایق

(یاشار)خیلی ساده اتفاق افتاد. یک روز سرد زمستان یبود. شال و کلاه کرده بودم به سرکار بروم که توی کوچه دیدمش... ساک به دست و با صورت سرخ شده از سرما و مستاصل... کاغذ نشانی را جلو آورد و من با تعجب پرسیدم:
- پلاک 21 ؟!

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:58 | |







داستان کوتاه دوست کیست ؟


به خیلیها میگیم “دوست”…

به هرکسی که بتوونیم باهاش بیشتر از یه سلام و یه حال و احوالپرسی ساده حرف بزنیم.

خیلی از این “دوست”ها، دوست نیستن.




ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 14:31 | |







قربون چشات اشكاتو پاك كن





نوبت من شد كه برم شاید دیگه منو نبینی
دست خودم نیست موندنم یه وقت بپای من نشینی
گریه نكن دیدن اشكات واسه من عذابه
چشماتو ببند تا ببینی  كه همش یه خوابه
قربون چشات اشكاتو پاك كن
هنوز نمردم گلم نگام كن
خدامیدونه تا كی میمونم
بجای گریه برام دعا كن هنوز نفسام میادو میره
اشكاتو پاك كن دلم میگیره
رو پیشونیم نوشته كه جون میمیرم
اشكاتو پاك كن تا جون بگیرم
بروبرس به زندگیت كارمن دیگه تمومه
الهی خوشبخت بشی كه خوشبختیت ارزومه
برواصلافكرنكن خاطرهایی داشتیم یادتم نیار تو بامن چه روزایی داشتیم



[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 11:59 | |







عشق یا نفرت



 

خدایاچرااین اتفاق افتاد؟

 

 

گناه من چی بودکه این بلاسرم اومد.اونم بعداز2سال ونیم

 

 

خدایامن هیچ وقت نمیبخشمش.عشق دروغه دیگه حرف هیچ کس روباورندارم.چرابهم خیانت کرد؟چرا؟

 

 



ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:50 | |







جمله هاواس ام اس فاز دپرس و خستـــــه


انتظار دارند برقصـــم ،
در دنیایـــی که هیچ آهنگــی از آن ،
مــرا تحریــــک نمیکتد . . .
.
.
.
سخت است در خوش گذرانی هایت هم افکارت آزارت دهند
،
و طعم زهر مار به خود بگیرد لحظات شادت . . .
.
.
.
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد …
تظاهر به بی تفاوتی
تظاهر به بی خیـــــالی
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست …
.
.
.
من خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم …
فقط دارم آروم آروم زمینو ترک میکنم واسه وقت کشی !
.
.
.
یه وقتا اینقد آدم زندگی ایش غمناک میشه
که دوس داره یکی یوهو بگه…کاااااات…عالی بود عالی…
خسته نباشین بچه ها…واسه امروز بسه!



ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:10 | |







اس ام اس غمگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــین




بی تفاوت باش…

به جهنم !

مگر دریا مُرد از بی بارانی ؟!

.

.

.

کـــــــــــم بــاش

از کم بودنت نتــــــــرس

اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه،

همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. . .

.

.

.

دنیای عجیبی شده است . . .

برای دروغ هایمان ،

خدا را قسم میخوریم ،

و به حرف راست که میرسیم ؛

می شود جان ِ تــو…

.

.

.

مــوجــودات ِ غــریبـی هـستیـم !

نـه طاقــت ِ دروغ را داریـــم …

و نــه تحــمّل ِ حـقــیــقت را !!

.

.

.

دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم…

نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم…

برای اینکه نگذارم آنها بیایند…




ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:0 | |







مرد نابینا


روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بود: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم.

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:40 | |







پیرمرد عاشق!


پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را می شناسم

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:25 | |







اس ام اس خاص و جذاب عاشقانه

گاهی دلم بی هوا ، هوایت را می کند . . .
هوای تو ، تویی که هیچ وقت هوایم را نداشتی !
.
.
.
به خاطر خاطره هایت ، خاطرت در خاطرم ،
خاطره انگیز ترین خاطره هاست . . .
.
.
.
به اندازه دیوونه های دیوونه خونه
، دیوونه وار دیوونتم دیوونه !
.
.
.
دستم را بگیر . . . ! ببر . . . !
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !
دستی نباشم . . . !
.

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:5 | |







دل نوشته های غمگین


نگران نیستــ َم
اما
فقط
تا بخواهی در فکرِ تو بارها مرُدِه ام…
.
.
.
صدای زندگی را میشنوم…
همـــــــــــــــــه جــــــــــــــــــــــا…
فـــرا می خـــــواند مـــا را…
تـــــــو را
!
بـــــرای در آغـــوش کشیـــــدن معــــشوقت…
مـــــرا!
بـــــــرای در آغوش کشیــــدن زانـــــوی غـــــــــم…
.


.
.
شب شکست.
پیمان شکست.
عهدی شکست.
قلبی شکست.
از شکست هر شکستی بر دلم آهی نشست…
.



ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:57 | |







جمله های خیانت

می دانی ؟!
دلم یک آمدن می خواهد ،
بی هیچ رفتنی و یک همدم که خیانت نداند !
.
.
هر دومون خیانت کردیم
:
من شب ها با گریه می خوابیدم
و تو…
با غریبه!
.


.
.
پچ پچ دوستت دارم های تو در گوش او به گوشم میرسد !
بازیچــه ام یا باز بچــه فرضم کرده ای ؟!

.

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:50 | |







منـــــــــــــــــــــــــصور وژالــــــــــــــــــــــــــــــــــه

امروز روز دادگاه بود ومنصور میتونست از همسرش جدا بشه.منصور با خودش زمزمه كرد چه دنیای عجیبی دنیای ما. یك روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمی شناختم وامروز به خاطر طلاقش خوشحالم.

ژاله و منصور 8 سال دوران كودكی رو با هم سپری كرده بودند.انها همسایه دیوار به دیوار یگدیگر بودند ولی به خاطر ورشكسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت تا بدهی هاشو  بده بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون. بعد از رفتن انها منصور چند ماه افسرده شد. منصور بهترین همبازی خودشو از دست داده بود....

 

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:2 | |







خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــخته...

خیلی سخته بعد از چند سال تازه بفهمی كه دوست داشتنش دروغ بوده
ولی بازم بهت بگه دوست دارم.
خیلی سخته وقتی كه می خوای طعم واقعی مرگ رو بچشی..
ولی صبح كه چشمات رو بازمی كنی ببینی بازم نمردی و باید یه روز دیگه
رو با خاطره هاش شروع كنی.

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 8:49 | |



صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 11 صفحه بعد