نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





گناه

 


به کدامین گناه از بهشت اغوشت رانده شدم ؟

من که حتی وسوسه سیب نداشتم . . .

 

قـول بده ، حداقل

“او” را ، مثل “من”

دوست نداشته باشی…

 

خسته شدم از بس به آدمایی که میخوان جای تو رو توی قلبم بگیرن گفتم :

ببخشید اینجا جای دوستمه ، الان برمیگرده

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:46 | |







از این دنیا.


*خیلی دلگیرم...از این دنیا...از خودم... 

از آدمایی که بهشون دل بستم و نشد که باهاشون باشم

از گریه های تو خلوتم خسته ام

از این همه تنهایی خسته ام

خدایا میشنوی صدامو؟

کی تموم میشه تنهایی هام؟

ببین حالمو... ببین گریه هامو... ببین چه داغونم

کمکم کن ...کمکم کن...

بگیر دستمو که خرابم


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:41 | |







اشک من نیا

 

اشک من نیا پایین اینجا یخ میزنی اینجا کسی تورو نمیبینه اینجا از ترس  رفتن ها میکشن 

 

اشک من اروم باش بمون همونجا اینجا پایین که میای دستتو نمیگیرن

 

اشک من اروم باش اینجا دست غم محبت رو پاک میکنه خیلی وقته دست محبت نیست

 

اشک من دلم تنگه تو اروم باش

 

اشک من دلم سرده تو گرم باش

 

اشک من ببین چشمام چه خاکی داره 

 

اشک من مثل ارزوهام خشک شو اینجا وصال جرم میشه

 

اشک من غمگین نباش دلم سیره.

ا


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:37 | |







دیشب بود


 

دیشب بود که یاد بابا گفتن های فرزند رویاهایم افتاده بود.چقدر زیبا بود لحن صدایش و چه طنین 

 

دلنشینی داشت نگاه هایی که به مادرش رفته بود.

 

چقدر شب سردی بود وقتی چشمانش را بسته بود و در رویای کودکانه اش نام تورا صدا 

 

میزد.مادر... مادر...صدایش ارام بود ولی عشقش انقدر زیاد بود که مرا تکان داد و بیدار کرد.

 

دستم را بر سرش گذاشتم یاد آن روزها که تو مریض میشدی افتادم.عجیب شبیه توست کودک

 

رویاهایمان ارام میخندد انگار اورا در اغوش گرفته ای ولی چشمانش را بسته

 

 یادش بخیر اولین اغوشت یادش بخیر

 

کودکم حرف میزند مادر دلم تنگ است!!! بابا دوستمان دارد ولی جای تورا نمیگیرد کاش 

 

برگردی.نگاهی به چشمان اشکبارش لبهای لرزانش میکنی قدمی میگذاری برای 

 

برگشتن...ناگهان ...

 

کودکم بیدار شو مادرت مادر دیگری شد!


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:27 | |







به گوشت میرسه

 

به گوشت میرسه روزی که بعد از تو چی شد حالم...

نمیدونم از کدوم قصه بگم واسه چشمات که دلربا شد.دله من اسیر شد و دل تو کَنده شد.نمیدونم چی شد که از عشقم بریدی.شاید قسمت این بود که دلتنگ خاطرات شم.

یادته کُنج حیاط سرت رو شونه هام بود

یادته چشم نازت همش توی چشمام بود.یادته دستای گرمت پوشش غربت سردم بود.دله من تورو میخواد 

میگن سنگ شدم ولی خبر ندارن گوشه چشم تو روانم میکنه.نمیخوای بگی کجایی؟دله من تنگه برات

هنوز به پات نشستم بدون رفتن.حس یکباره ی دستات دلم رو خراب کرده

میخونن میگن زشته چشمات زشته حرفات زشته دل من یه زیبا داره 

مثل تو زیاده اما دل من یه تکسواره

میدونی بریده دلم؟میدونی کلافه شد سرم؟پس کجایی؟

نیستی خودت.دلم به روحت خوشه.اونم نیست باشه قبول یادت چی؟فکرت چی؟دلتنگی های هر شب چی؟اشکای هر ساعت چی؟

7 سال قحطی و نعمت با هم خدایا 

دلت اروم شده یارم دله من چی؟

تنهام تنهای تنها 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:22 | |







خدایا دلم تنگه

 

خدایا دلم تنگه ای خدای مهربون

خدایا میدونی چی میگم

هیچ کاری نمیتونم کنم

دستامو بستن و عشقم رو جلوی روم بردن

خدایا هرچی دارم تویی

قدرتم تویی

خدایا نیتی جز خیر نداشتم

خدایا دلم تنگه از حرفای بی هدف

خدایا دلم تنگه از نقش های اجباری

خدایا با تو حرف میزنم اروم شم

جز تو کسی نیست واسم

دلم داره میمیره خدای مهربونم.

لبخند معصومش خرابم میکنه

خدای مهربونم چشماشو ازم گرفتن

خدای زندگیه من میبینی منو؟

دلم تنگه واسه دنیای ارومه آغوشش

واسه حسه نوازشگر دستاش که معطوف عشق بود

واسه حرفای شیرینش که دلم رو زنده نگه میداشت

خدای مهربونم هواشو از سرم بیرون کن یا بهم برشگردون

میدونی چه حسه بدیه وقتی نتونی هیچ کاری کنی؟

میدونی چه تجربه ی تلخیه چیزی رو داشته باشی و ماله خودت بدونیش

بعد به زور ازت بگیرنش و تو نتونی هیج کاری کنی

خدای مهربون میدونی چی میگم مگه نه؟

تو معنی عشق رو خوب میفهمی مگه نه؟

تو عاشقه ادمایی مگه نه؟

خدا جون عشقت داره عذاب میکشه

تو دیدی چکار کردن مگه نه؟

ببخششون 

ولی غضبت رو نصیبم کن

خدایا میدونم منو از یاد میبره 

دستات چرا پایین نمیان؟

خدایا تو که بزرگی تو که مهربونی 

خدای مهربون به کی نگاه کنم

دلم از همه میگیره وقتی دل شکستن بلدن

خدای من بیا تورو خدا

دلم تنگه خدایا


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:54 | |







اعصابی ندارم

 

  

اعصابی ندارم برای جوانتر شدنم،هرکه آمد دلم را برای وصله های قلبش خواست.آنرا تکه تکه نمود و برشی را برای خود 

 

برداشت خوب است شما خوب شوید من خوب هستم.دل ندارم ولی عشق دارم.

 

کجا رفت آن همه برده های کنارم بگو بدانم تخت سلطنتی که از سیاهی شبهایم ساخته بودم کجا شد

 

بیتابی های من مثل باران بر چشمانم دور میزنند و من تنها اجازه ی دلتنگ شدن را دارم.

 

میدانم به اینجا نخواهی امد میدانم در طلوع پگاهانه ی صبح روز شیرین را به واقعیت میرسانی

 

تو دستانش را میگیری و من سدی برای بغض های میسازم ولی قول خواهم داد در پس تنهایی خویش سدهایم را

 

مخروب کنم تا زمین های نمناک گونه هایم نمسار شوند

 

دلم را ببین چقدر برایت تنگ است کاش فرناز ترین های دلربا کمی با صداقت های عشاق آشنا میشدند.میدانی دستان من 

 

برای کیست؟

 

ارام باش تنهایم.

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:44 | |







عـاصی شدم

عـاصی شدم ، بریـده ام از اینهمه عـذاب

 

از گـریـه هـای هـرشبـه ام روی رختـخواب

 

ده سال مـی شود کـه بـرایـم غـریبـه ای

 

ده سال مـی شود کـه خـرابـم...فقـط خـراب

 

شایـد تـو هـم شبیـه دلـم درد می کشی

 

شاید تـو هـم همیشـه خـودت را زدی بـه خـواب

 

از مـن چـه دیـده ای کـه رهـایـم نمی کنـی؟

 

جـز بیقـراری و غـم و انـدوه و اعتصـاب؟

 

جــز فکـرهـای منفـی و تصمیـم هـای بـد

 

جـز قـرصهـای صـورتـی ضـد اضطـراب؟

 

اصـلا تـو بـهترین بشـری!!مـن بـدم بـدم!

 

بگـذار تـا فرو بـروم تــــوی منــجلاب

 

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:41 | |







 

 

چه قشنگه وقتی آدم قلبش داره واسه یکی میزنه که خودش خبر نداره واز اون
 
 
 
قشنگتر اینه که بعد از یه مدت اون ضربان قلب تقسیم بر دو بشه یعنی به جای 2 تا
 
 
 
یکی بزنه..وقشنگتر از اون اینه که یه روز همین ضربانهای نیمه ناتموم دیگه نزنه
 

اون وقته که مردم یادشون می افته که فلانی چرا قلبش نا مرتب کار میکرد
 

واینجاست که من میگم علتش رومن میدونم...وقتی قلبت داره واسه یکی میزنه
 
 
 
که یه روز تو رو میخواد ویه روز تنهات میزاره این ضربانها سر درگم میشن ونمیدونن
 
 
 
که آیا ادامه بدن یا نه وهمینه که نامرتب میشن
 

ولی وقتی کم کم می فهمن که اونی که عمری براش خودشون رو به حرکت
 
 
 
 درآوردن تا بهشون بگن ضربان قلب فلانی داره واسه فلانی میزنه دیگه داره
 
 
 
 تنهاشون میزاره اون وقته که از کاری که کردن پشیمون میشن وتصمیم میگیرن
 
 
 
دیگه هیچ وقت نزنن
 

آخه میدونین دل قلب خیلی نازکه..زود میشکنه...



[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:36 | |







دلم برای تو

 

 


دلم برای تو که نه برای روز های با هم بودنمان تنگ شده

برای تو که نه ولی برای ( مواظب خودت باش ) شنیدن تنگ شده

برای تو که نه ولی برای نگاهی ک تا سر کوچه تعقیبم میکرد تنگ شده

برای تو که نه ولی برای دلی که نگرانم میشد تنگ شده

راستش ....

برای اینها ک نه ....برای خودت.... دلم خیلی تنگ شده


 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:30 | |







بـــــاشــه مــیــرمــ

 

اگــه گریــه  کردنـــم  فــرقــی  نــداره

اگــه دوسـتــــ  داشتـــن  مــن  مــعــنــی نــداره

اگــه  بـــا  مــن  بـــودنــ   عــالــمی  نــداره

  بـــــاشــه  مــیــرمــ                         

 

اگــه یــادتــــ  نــمــیـاد  روزاِِِِِِِِیـــــــ  عــشـقــو

اونــ  هــمیه  نـــامــه  که  دلــــ  بــــراتــــــ  نــوشـــتـــو

اگــه  مـیـــزاریـــ  بــه  پــای   ســرنــوشــتو

   بـــــاشــه  مــیــرمــ                                              

 

  مــیرمــو  عـــشقـو  از  تــو   یــاد  مــی گـــیرمـــ

کـــه  گــذاشــتــی  بــرمــو  راحــتــ  بــمیـــرمـــ

بـــــاشــه  مــیــرمــ

                                 

بـــــاشــه  مــیــرمــ  کـــه  دیــگــه تـــورو  نــبــیــنــــم

تــو نـــبــاشــی  چـــشــم  بـــه  راهــه  کــی  بــشـیـــنـم

بـــــاشــه  مــیــرمــ 


اگــه  راحـتـــــــــ  میــشی  بــا  رفــتنــ  مــن 

اگــه  خــوبــ  نـیـســـتـــ  بــا  تـــو  راه  رفـــتـنـ   مــن

بـــــاشــه  مــیــرمــ 


اخــریــن  بــاره  کــه  میــبــیــنــی  منـــو

مـــیرمــو دیـــگه  نــمی بیــنیـــ  مــنو

  بـــــاشــه  مــیــرمــ

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:29 | |







شراب خواستم…

 

 


شراب خواستم…

گفت : ” ممنوع است ”

آغوش خواستم…

گفت : ” ممنوع است ”

بوسه خواستم…

گفت : ” ممنوع است ”

نگاه خواستم…

گفت: “ ممنوع است ”

نفس خواستم…

گفت : ” ممنوع است “

… حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،

با یک بطری پر از گلاب ،

آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد

با هر چه بوسه ،

سنگ سرد مزارم را

و …

چه ناسزاوار

عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،

نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،

به آرامی اشک می ریزد …

تمام تمنای من اما

سر برآوردن از این گور است

تا بگویم هنوز بیدارم…

سر از این عشق بر نمی دارم …

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:19 | |







از اونجا شروع شد

داستان از اونجا شروع شد که...

خیلی عصبانی بود کفت اگه منو دوست داری ثابث کن

گفتم چه جوری؟

تیغ و برداشت و گفت رگتو بزن

گفتم مرگ زندگی دست خداست

گفت منو دوست نداری

تیغو برداشتم و رگمو زدم

وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم

یواش تو گوشم گفت

اگه دوستم داشتی منو تنها نمی ذاشتی

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:9 | |







میان ابرها

 

 

میان ابرها سیر می‌کنم هر کدام را به شکلی می‌بینم که دوست دارم . . .می‌گردم و دلخواهم را پیدا می‌کنم میان آدم‌ها اما . . .کاری از دست من ساخته نیست خودشان شکل عوض می‌کنندبـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد …بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم بـرای بـوسـه ای کـه نـبــودبـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــدبــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت...چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…!این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!...

 

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:16 | |







شهر من

 

من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،اما می شود کمی کمکم کنید!آی جماعت…شماها دقیقا چه رنگی هستید؟...

شهر من اینجا نیست !اینجا…آدم که نه!آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!و جالب تر !اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی دیگری باشد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…همه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!.من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!...آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است … !وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود …وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود …وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود …وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد …و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …...

 


[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 9:5 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد